پرداخت اَرمیکیnear field communication payment, NFC paymentواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پرداخت تراکنشی در فروشگاهها یا در حملونقل عمومی با استفاده از افزارهای سیار مانند تلفن همراه ارتباطات میداننزدیک
پرداختلغتنامه دهخداپرداخت . [ پ َ ] (مص مرخم ) اسم از پرداختن . تأدیه . ادای دین . توختن وام . || صیقل . جلا. صقل . پرداز. (برهان ). || توجه : همی گریختم از مردمان بکوه و بدشت که
پرداختفرهنگ مترادف و متضاد۱. ادا، تادیه، بازدادن، کارسازی، وامگذاری ۲. آهار، جلا، صیقل، صیقلی ۳. صافکاری، صاف کردن ≠ دریافت
پرداختدیکشنری فارسی به انگلیسیdefrayal, disbursement, discharge, expense, liquidation, payment, payout, reimbursement, touch
پرداختفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی خت، تقبل مخارج، ادایتعهدات، واریز، تسویه حساب، حوالهکرد، بازپرداخت، پرداخت هزینهها، خرج تأیید پرداخت، رسید، مفاصا، قبض رسید، حواله، دریافت
حاضرحلبلغتنامه دهخداحاضرحلب . [ ض ِ رُ ح َ ل َ ] (اِخ )یاقوت بنقل از کتاب الفتوح بلاذری آرد که بنزدیک حلب حاضری بود که آنرا حاضرحلب گفتندی و از قبائل مختلفه ٔ عرب مانند تنوخ و جز آ
قسطالغتنامه دهخداقسطا. [ ق ُ ] (اِخ ) ابن لوقا بعلبکی . فیلسوف و ریاضی دان رومی الاصل است . وی در زبان یونانی با فصاحت سخن میگفت و عربی را نیکو میدانست و بسیاری از کتابهای قدیمی
ارمنستانلغتنامه دهخداارمنستان . [ اَ م َ ن ِ ] (اِخ ) ارمن . ارمنیه . ارمینیه . (دمشقی ). ناحیه ای در آسیای غربی که از جانب شمال به گرجستان و از مشرق به بحر خزر و از جنوب به درّه ٔ
بیلقانلغتنامه دهخدابیلقان . [ ب َ ل َ ] (اِخ ) ظاهراً معرب بیلگان . (غیاث ). شهر بیلقان که به ارمنی آن را فیداگران میگفتند پس از خراب شدن بردعه کرسی اران قرار گرفت و اگرچه امروز ظ
احمدلغتنامه دهخدااحمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن ابی الاشعث الفارسی ، مکنی به ابوجعفر. طبیب و فیلسوفی از مردم فارس صاحب تألیفات کثیره در حکمت و طب . ابن ابی اصیبعة در