پرتقالیلغتنامه دهخداپرتقالی . [ پ ُ ت ُ ] (ص نسبی ) منسوب به کشور پرتقال . || رنگی زرد که اندکی به سرخی زند.
پرتقالیhesperidiumواژههای مصوب فرهنگستاننوعی میوۀ سته با روبَر چرمی که حجرههای آن را کرکهای آبدار پر کرده است
پرتغالیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. از مردم پرتغال.۲. تهیهشده در پرتغال.۳. (اسم) زبانی از شاخۀ زبانهای رومیایی (لاتین) که در پرتغال و برزیل بدان سخن میگویند.۴. = پرتگالی
افریقای غربی پرتقالیلغتنامه دهخداافریقای غربی پرتقالی . [ اِ / اَ ی ِ غ َ ی ِ پ ُ ت ُ ] (اِخ ) یا آنگولا مستعمره ٔ پرتقال بود. این قطعه شامل قسمت شمال غربی افریقای جنوبی است و 1246700 کیلومتر م
افریقای غربی پرتقالیلغتنامه دهخداافریقای غربی پرتقالی . [ اِ / اَ ی ِ غ َ ی ِ پ ُ ت ُ ] (اِخ ) یا آنگولا مستعمره ٔ پرتقال بود. این قطعه شامل قسمت شمال غربی افریقای جنوبی است و 1246700 کیلومتر م
تریستاملغتنامه دهخداتریستام . [ ت ْ ] (اِخ ) دریانورد پرتقالی قرن پانزدهم م . که سه مسافرت کامل و موفقیت آمیز به آفریقا کرده بود.
کابراللغتنامه دهخداکابرال .(اِخ ) پدرو الوارز. بحرپیمای پرتقالی که برزیل را به سال 1500 م . کشف کرد.