پذیرشلغتنامه دهخداپذیرش . [ پ َ رِ ] (اِمص ) مصدر دوم پذیرفتن . قبول . پذیرفتاری . تعهّد. تقبّل . فرمانبرداری . (برهان ) : و به بخارا شدند [ یعنی حسین طاهر و عبداﷲ صابونی ] و امیر خراسان را پذیرشها کردند به مالهاء بزرگ . (تاریخ سیستان ).بدادو دهش دل بیارای ورای
پذیرشفرهنگ فارسی عمید۱. پذیرفتاری؛ پذرفتاری؛ قبول.۲. تعهد؛ آگرمان.۳. فرمان برداری.۴. (اسم) قسمتی در بیمارستان، هتل و امثال آن که وظیفۀ متصدی آن ثبتنام مراجعین است.
پذیرشدیکشنری فارسی به انگلیسیadmission, admittance, acceptability, acceptableness, acceptance, allowance, assent, compliance, intake, receipt, reception, resignation, sanction, tolerance, yes
پذیرشفرهنگ فارسی معین(پَ رِ) (اِمص .) 1 - فرمانبرداری . 2 - قبول . 3 - به رسمیت شناخته شدن نمایندة یک دولت نزد دولتی دیگر.
فرضیة دیراکDirac hypothesis, Dirac-Jordan hypothesis, Dirac principleواژههای مصوب فرهنگستانفرضیهای مبنی بر اینکه مقادیر ثابتهای طبیعت، مانند ثابت جهانی گرانش و ثابت پلانک و بار بنیادی در طول زمان تغییر میکنند و تابعی از عمر عالماند
دیرش رخشآفتاب/ دیرش رخشافتابbright sunshine durationواژههای مصوب فرهنگستاندورۀ زمانیای که در آن تابش خورشیدی بهشدتی است که از اجسام سایههای آشکار ایجاد کند متـ . ساعات آفتابی
درپیشلغتنامه دهخدادرپیش . [ دَ ] (ق مرکب ) سابق . سابقاً. پیش از این . قبل از این . آنفا. (ناظم الاطباء). متقدما. در جلو: اسلاف ، تقدم ؛ در پیش فرستادن . (دهار).- در پیش آمدن ؛ نزدیک آمدن . (ناظم الاطباء).- || قبل از این آمدن . (ناظم الاطباء).- || مقاومت نم
درشلغتنامه دهخدادرش . [ دَ ] (اِ) پایگاه و طویله ٔ اسبان . (برهان ) (آنندراج ) : جای علفش نه زین کهن درش از خوشه ٔ چرخ و گوشه ٔ عرش . خاقانی (در صفت براق ).|| در فرس باستان (هخامنشی ) به معنی جرأت کردن و جسارت ورزیدن است . (یسنا
پذیرش 1admission 1واژههای مصوب فرهنگستانپذیرفتن رسمی فرد برای دریافت خدمات مراقبت سلامت از مراکز ارائهکنندۀ خدمات بالینی سرپایی و بستری و سایر خدمات مرتبط
پذیرش 2reception desk, receptionواژههای مصوب فرهنگستانمحلی در مهمانخانه/ هتل که مهمانان و مراجعهکنندگان در هنگام ورود، به آنجا مراجعه و تقاضای خود را عنوان میکنند
پذیرشنامهagrémentواژههای مصوب فرهنگستانموافقتنامة رسمی دولت پذیرنده با اعزام شخصی خاص از طرف دولت فرستنده بهعنوان سفیر یا رئیس هیئت نمایندگی
پذیرش 1admission 1واژههای مصوب فرهنگستانپذیرفتن رسمی فرد برای دریافت خدمات مراقبت سلامت از مراکز ارائهکنندۀ خدمات بالینی سرپایی و بستری و سایر خدمات مرتبط
پذیرش 2reception desk, receptionواژههای مصوب فرهنگستانمحلی در مهمانخانه/ هتل که مهمانان و مراجعهکنندگان در هنگام ورود، به آنجا مراجعه و تقاضای خود را عنوان میکنند
پذیرشافزایی پیوندgraft enhancementواژههای مصوب فرهنگستانافزایش احتمال پذیرش پیوند با قرار دادن بافتهای دهنده در مجاورت گیرنده
پذیرش بستریinpatient admissionواژههای مصوب فرهنگستانپذیرفتن رسمی فرد برای دریافت خدمات پرستاری و تشخیصی و درمانی یا سایر خدمات سلامت با حداقل یک شب اقامت در مرکز ارائۀ خدمت
پذیرش خطمشیpolicy adoptionواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مراحل فرایند خطمشیگذاری که در آن مراجع ذیربط خطمشیهای مختلف را برای پیادهسازی در آینده میپذیرند متـ . پذیرش سیاست
بهره پذیرشلغتنامه دهخدابهره پذیرش . [ ب َ رَ / رِ پ َ رِ ] (اِمص مرکب ) قابلیت تقسیم . (دانشنامه ٔ علایی ص 114).
بازرسی پذیرشacceptance inspectionواژههای مصوب فرهنگستانوارسی پایانی برای اطمینان از اینکه در تأسیسات یا سامانهای، استانداردهای مشخص فنی یا اجرایی رعایت شده باشد
برنامۀ پذیرشacceptance planواژههای مصوب فرهنگستاندستورالعملی معین برای انجام فعالیتهایی در پشتیبانی از الزامات پذیرش مسیر
روال آزمون پذیرشacceptance test procedureواژههای مصوب فرهنگستاندستورالعملهای گامبهگامی که در آنها چگونگی انجام آزمون پذیرش با جزئیات تشریح شده است
روال پذیرشacceptance procedureواژههای مصوب فرهنگستانروالی که با هدف ارزیابی، آنچه را در طی فرایندهای توسعه و تولید و نگهداری حاصل شده است، در اختیار میگیرد و بهعنوان عملی ایجابی یا اثباتی آنها را تحت روندهای نظارتیِ یک پیکربندی قرار میدهد