پیرایه کردنلغتنامه دهخداپیرایه کردن . [ را ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بزیور آراستن . بزیب و زیور کردن . تحلی . (دهار) : تو خود بکمال و لطف آراسته ای پیرایه مکن عرق مزن عود مسوز.سعدی
مهمان کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. دعوت کردن، میهمانی دادن، پذیرایی کردن ۲. پرداخت کردن (هزینه شخص دیگر)
پذیرفتنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. قبول کردن؛ اجابت کردن.۲. بر عهده گرفتن.۳. کسی را نزد خود بار دادن.۴. پذیرایی کردن.