پتفوزلغتنامه دهخداپتفوز. [ پ َ ] (اِ) گرداگرد دهان ومنقار مرغان . (برهان ). پوزه . معرب آن فِطیسَه است : مستطعم الفرَس ، پتفوز اسب . (منتهی الارب ) : عاریت داده بدو سبلت و ریش و
پتفوزبندلغتنامه دهخداپتفوزبند. [ پ َ ب َ ] (اِ مرکب ) پوزه بند. کِعام ، پتفوزبند شتر. (منتهی الارب ).
پیفوزلغتنامه دهخداپیفوز. [ پ َ / پ ِ] (اِ مرکب ) پوزه . پوز. بتفوز. رجوع به پتفوز شود. غمامة؛ پیفوز بند. (صراح ). رجوع به پتفوز بند شود.
پتفوزلغتنامه دهخداپتفوز. [ پ َ ] (اِ) گرداگرد دهان ومنقار مرغان . (برهان ). پوزه . معرب آن فِطیسَه است : مستطعم الفرَس ، پتفوز اسب . (منتهی الارب ) : عاریت داده بدو سبلت و ریش و
پتفوزبندلغتنامه دهخداپتفوزبند. [ پ َ ب َ ] (اِ مرکب ) پوزه بند. کِعام ، پتفوزبند شتر. (منتهی الارب ).
پیفوزلغتنامه دهخداپیفوز. [ پ َ / پ ِ] (اِ مرکب ) پوزه . پوز. بتفوز. رجوع به پتفوز شود. غمامة؛ پیفوز بند. (صراح ). رجوع به پتفوز بند شود.
کعاملغتنامه دهخداکعام . [ ک ِ ] (ع اِ) پتفوزبند اشتر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). دهان بند شتر. ج ، کُعم .