پاناهلغتنامه دهخداپاناه . [ ن ْ نا ] (اِخ ) قصبه ای به هندوستان در 150 هزارگزی جنوب غربی اﷲآباد. نزدیک آن معدن الماس مشهوری است که بزمان اکبرشاه از آن سالی بقیمت دو میلیون و نیم
پاناهلغتنامه دهخداپاناه . [ ن ْ نا ] (اِخ ) قصبه ای به هندوستان در 150 هزارگزی جنوب غربی اﷲآباد. نزدیک آن معدن الماس مشهوری است که بزمان اکبرشاه از آن سالی بقیمت دو میلیون و نیم
حقلغتنامه دهخداحق . [ ح ِق ق ] (ع اِمص ) حقه . پانهادگی شتربچه در سال چهارم . در سال چهارم درآمدن اشتر بچه . || (اِ) اشتر بچه ٔ سه ساله در سال چهارم درآمده . (منتهی الارب ) (ا
حقهلغتنامه دهخداحقه . [ ح ِق ْ ق َ ] (ع مص ) حق . در سال چهارم پا نهادن شتربچه . (منتهی الارب ). || پانهادگی شتربچه در سال چهارم . || (اِ) شترماده ٔ سه ساله ٔ در چهارم شده . شت
سر بر پا نهادنلغتنامه دهخداسر بر پا نهادن . [ س َب َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تعظیم کردن : دست بوسش چون رسید از پادشاه گر گزیند بوس پا باشد گناه گرچه سر بر پانهادن خدمت است پیش آن خدمت خ