پاتمسلغتنامه دهخداپاتمس . [ م ُ ] (اِخ ) یکی از جزایر اسپراد ، و گویند یوحنا القدّیس کتاب المعراج = الرؤیا = مکاشفات را در آنجا تألیف کرد.
پامسلغتنامه دهخداپامس . [ م َ] (ص مرکب ) پای بسته و بجای مانده که نه جائی تواند رفتن و نه آنجا که بود نفع بیند. پای بسته و درمانده بود بشغلی که نه بتواند شدن و نه بتواند بودن .
millsدیکشنری انگلیسی به فارسیکارخانه ها، ماشین، کارخانه، اسیاب، اسیاب کردن، کنگره دار کردن، عمل اسیاب کردن
پاتمسلغتنامه دهخداپاتمس . [ م ُ ] (اِخ ) یکی از جزایر اسپراد ، و گویند یوحنا القدّیس کتاب المعراج = الرؤیا = مکاشفات را در آنجا تألیف کرد.
پامسلغتنامه دهخداپامس . [ م َ] (ص مرکب ) پای بسته و بجای مانده که نه جائی تواند رفتن و نه آنجا که بود نفع بیند. پای بسته و درمانده بود بشغلی که نه بتواند شدن و نه بتواند بودن .