پخش سادهsimple diffusion, diffusion 3واژههای مصوب فرهنگستاننوعی ترابُرد غیرفعال که در آن یونها یا مولکولها از مجراهای یونی یا لایۀ چربیِ غشا در جهت شیب الکتروشیمیایی عبور میکنند
پخشلغتنامه دهخداپخش . [ پ َ ] (ص ) پهن . پخت . (فرهنگ فارسی معین ). || پراکنده . پاشیده .- پخش شدن ؛ با زمین هموار شدن . خرد شدن : ز تیغش همی لعل شد باد و گردز گرزش همی پخش شد
ترابُرد تودهایbulk transportواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن مواد محلول یا ذرات جامدی که به علت بزرگی قادر به عبور از غشای یاخته به روش پخش ساده یا ترابُرد فعال نیستند، با ایجاد فرورفتگی یا برجستگی در غشا
موجشکن غوطهورsubmerged breakwaterواژههای مصوب فرهنگستانموجشکنی که رأس آن پایینتر از سطح آب ساکن قرار دارد و بخشی از انرژی موج را به دریا پس میزند و بخش عمدۀ باقیمانده را بهصورت موج شکنای چندستیغ یا ساده پخش می
واحد فیزیولوژیکیلغتنامه دهخداواحد فیزیولوژیکی . [ ح ِ دِ زی ُ ل ُ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نامی است که هربرت اسپنسر حکیم انگلیسی بر ذرات کوچکی که در یاخته (سلول ) تخم موجودات زنده وجود دارد
رادیوملغتنامه دهخدارادیوم . [ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) ماده ای است فلزی که در سال 1898 م . بتوسط پیر کوری و زنش مادام کوری و ژبمون کشف شد، مادام کوری در ضمن تجسس خاصیت رادیوآکتیویته د
الکتریسیتهلغتنامه دهخداالکتریسیته . [ اِ ل ِ سی ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) مأخوذ است از کلمه ٔ ایلقطرون (الکترون ) بمعنی کهربا یا عنبر اشهب . (یادداشت مؤلف ). الکتریسیته نام یکی از شکلهای