پازنلغتنامه دهخداپازن . [ زَ ] (اِ) رَنگ . بز کوهی . (برهان ). وَعل فارسی . اُیَّل . تیس جبلی . بُزل (مولَّد پازهر حیوانی ) .
پازنامهلغتنامه دهخداپازنامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) لقب . قِزی . علاقیه . قِزب . (منتهی الارب ). و رجوع به پاچنامه و پاژنامه شود.
پازندلغتنامه دهخداپازند. [ زَ ] (اِخ ) اصل کتاب است و ابستا گزارش . (فرهنگ اسدی ). تفسیر زند باشد و زند کتاب زردشت است و برعکس این هم گفته اند یعنی زند تفسیر پازند است و بعضی دیگ
mockدیکشنری انگلیسی به فارسیخجالت کشیدم، تمسخر، مسخره کردن، تقلید در اوردن، استهزاء کردن، دست انداختن، عقیم کردن، خندیدن، تقلیدی
پازنلغتنامه دهخداپازن . [ زَ ] (اِ) رَنگ . بز کوهی . (برهان ). وَعل فارسی . اُیَّل . تیس جبلی . بُزل (مولَّد پازهر حیوانی ) .
پازنامهلغتنامه دهخداپازنامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) لقب . قِزی . علاقیه . قِزب . (منتهی الارب ). و رجوع به پاچنامه و پاژنامه شود.
پازندلغتنامه دهخداپازند. [ زَ ] (اِخ ) اصل کتاب است و ابستا گزارش . (فرهنگ اسدی ). تفسیر زند باشد و زند کتاب زردشت است و برعکس این هم گفته اند یعنی زند تفسیر پازند است و بعضی دیگ