پارشمنلغتنامه دهخداپارشمن .[ ش ُ م َ ] (فرانسوی ، اِ) پوست حیوانی خاصه پوست بز و گوسفند که برای نبشتن وهم چاپ پیرایند و در فارسی آن را پوست آهو نامند.
پاشمقجی زادهلغتنامه دهخداپاشمقجی زاده . [ م َ دَ / دِ ] (اِخ ) (سیدعبداﷲ افندی ...) پسر شیخ الاسلام سیدعلی افندی . او در عصر سلطان محمود اول ، سلطان عثمانی ، مقام شیخ الاسلامی داشت .مول
پاشمقجی زادهلغتنامه دهخداپاشمقجی زاده . [ م َ دَ / دِ ] (اِخ ) (سیدعلی افندی ...) او در عصر سلطان احمد سیم دو بار منصب شیخ الاسلامی داشت . وی پسر محمد پاشمقجی زاده قاضی اسکدار است . در
پاشمقلیلغتنامه دهخداپاشمقلی . [ م َ ] (اِخ ) قصبه ای است در قضاء اخی چلبی ، در حدود رومیلی دارای تقریباً 3000 تن سکنه .
پاشیمرلغتنامه دهخداپاشیمر. [ م ِ ] (اِخ ) ژرژ. نویسنده ٔ بیزانسی . مولد بسال 1242م . (639هَ . ق .) در نیسه و وفات در سنه ٔ 1310م . (709 هَ . ق .). کتاب تاریخ او با صراحت و تحقیق ح
پارشمنلغتنامه دهخداپارشمن .[ ش ُ م َ ] (فرانسوی ، اِ) پوست حیوانی خاصه پوست بز و گوسفند که برای نبشتن وهم چاپ پیرایند و در فارسی آن را پوست آهو نامند.
پاشمقجی زادهلغتنامه دهخداپاشمقجی زاده . [ م َ دَ / دِ ] (اِخ ) (سیدعبداﷲ افندی ...) پسر شیخ الاسلام سیدعلی افندی . او در عصر سلطان محمود اول ، سلطان عثمانی ، مقام شیخ الاسلامی داشت .مول
پاشمقجی زادهلغتنامه دهخداپاشمقجی زاده . [ م َ دَ / دِ ] (اِخ ) (سیدعلی افندی ...) او در عصر سلطان احمد سیم دو بار منصب شیخ الاسلامی داشت . وی پسر محمد پاشمقجی زاده قاضی اسکدار است . در
پاشمقلیلغتنامه دهخداپاشمقلی . [ م َ ] (اِخ ) قصبه ای است در قضاء اخی چلبی ، در حدود رومیلی دارای تقریباً 3000 تن سکنه .
پاشیمرلغتنامه دهخداپاشیمر. [ م ِ ] (اِخ ) ژرژ. نویسنده ٔ بیزانسی . مولد بسال 1242م . (639هَ . ق .) در نیسه و وفات در سنه ٔ 1310م . (709 هَ . ق .). کتاب تاریخ او با صراحت و تحقیق ح