پارشمنلغتنامه دهخداپارشمن .[ ش ُ م َ ] (فرانسوی ، اِ) پوست حیوانی خاصه پوست بز و گوسفند که برای نبشتن وهم چاپ پیرایند و در فارسی آن را پوست آهو نامند.
پارشمنفرهنگ انتشارات معین(رْ شُ مَ) ( اِ.) پوست حیوانی ، مخصوصاً پوست بز و گوسفند که برای نوشتن و چاپ پیرایند؛ پوست آهو.
metalدیکشنری انگلیسی به فارسیفلز، ماده، جسم، ماده مذاب، سنگ ریزی کردن، فلزی کردن، با فلز پوشاندن، فلزی
پارشمنلغتنامه دهخداپارشمن .[ ش ُ م َ ] (فرانسوی ، اِ) پوست حیوانی خاصه پوست بز و گوسفند که برای نبشتن وهم چاپ پیرایند و در فارسی آن را پوست آهو نامند.
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد رومی حنفی ، مشهور به پاشماقچی زاده . رجوع به پاشمقچی زاده (سیدعلی افندی ...) و پاشمقجی زاده و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 1
عمل فرمالغتنامه دهخداعمل فرما. [ ع َ م َ ف َ ] (نف مرکب ) آنکه مأموریت دهد. آنکه شغل دیوانی دهد : جان فشانم عقل پاشم فیض رانم دل دهم طبع عالم کیست تا گردد عمل فرمای من .خاقانی .