ناصیه داران پاکلغتنامه دهخداناصیه داران پاک . [ ی َ / ی ِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از ملائکه باشد. (برهان قاطع). ملائکة. (از ناظم الاطباء). || کنایه از صالحان و عابدان و زاهدان
پتکداریلغتنامه دهخداپتکداری . [ پ ُ ] (حامص مرکب ) آهنگری : بدو گفت طوس ای یل شوربخت چگوئی سخنهای بی مغز و سخت نه خسرونژادی نه والاسری پدرت ازسپاهان بد آهنگری چو بر ما کمربست سالار
پتکلغتنامه دهخداپتک . [ پ ُ ت ُک ِ ] (اِخ ) شهری است در ممالک متحده ٔ امریکا رد آی لاند واقع در کنار بلاکستون دارای 175000 تن سکنه . و صنعت نساجی پنبه ای دارد.
پتکلغتنامه دهخداپتک . [ پ ُ ت ُک ِ ] (اِخ ) شهری است در ممالک متحده ٔ امریکا رد آی لاند واقع در کنار بلاکستون دارای 175000 تن سکنه . و صنعت نساجی پنبه ای دارد.
شمشingotواژههای مصوب فرهنگستانقطعهفلز ریختهگری با ابعاد معین، معمولاً دارای مقطعِ مربعمستطیل و تاحدی مخروطیشکل که برای نَوَردکاری و پُتککاری به کار میرود * مصوب فرهنگستان اول
الغبیتکچیلغتنامه دهخداالغبیتکچی . [ اُ ل ُ ت ِ ] (مغولی ، اِ مرکب ) رئیس دارالانشاء. رئیس دبیران . منشی باشی . ترکیبی از الغ بمعنی بزرگ و بیتک بمعنی کاغذ و نامه و چی علامت مبالغه ٔ ت
کدینلغتنامه دهخداکدین . [ ک ُ ] (اِ) بمعنی کدنگ است و آن چوبی باشد که گازران و دقاقان بدان جامه را دقاقی کنند. (برهان ) (آنندراج ) : از حربه سینه ماند چون کنده از تبروز گرز مغز
کزدانواژهنامه آزادنام دهی است در شهرستان زیباک بدخشان، یک درۀ زیبا و سبرسبز با آب و هوای گوارا و چشمه سارهای نقره گون. در این دهکده در حدود 40 خانوار زندگی می کنند که همه از نسل