پتاسلغتنامه دهخداپتاس . [ پ ُ ] (فرانسوی ، اِ) پُطاس . ئیدروکسید پتاسیم که بدان پتاس محرق گویند. رجوع به پطاس محرق شود.
پتاسفرهنگ انتشارات معین(پُ) [ فر. ] ( اِ.) جسمی سفید رنگ و محکم و باریک جهت سفید کردن پارچه ، تهیة صابون و جوهر قلیا.
پتاسفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمادهای سفید و بیبو، که از ترکیب اکسیژن با پتاسیم حاصل میشود و در صنعت صابونسازی، شیشهسازی و تهیۀ مواد حشرهکش و سفیدکننده کاربرد دارد؛ جوهر قلیا؛ نمک قلیا.
پتاسیمفرهنگ انتشارات معین(پُ یُ) [ فر. ] (اِ.) عنصری فلزی با حرف اختصاری K ، نقره ای رنگ و نرم که در برابر هوا و آب خود به خود آتش می گیرد و به صورت کلرو در آب دریاها و به صورت نیترات
پتاسیمفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهعنصر فلزی نرم، سبک، و نقرهایرنگ که در مجاورت هوا و آب خود به خود آتش میگیرد و به همین دلیل آن را در نفت نگهداری میکنند.