پائیزه کاریلغتنامه دهخداپائیزه کاری . [ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) کشت و زرع در پائیز. مقابل بهاره کاری .
پاییزهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. مربوط به پاییز.۲. مناسب برای پاییز: لباس پاییزه.۳. زراعتی که حاصل آن در فصل پاییز بهدست آید.۴. ویژگی محصولاتی که در پاییز کشت میشود: کشتِ پاییزه.
خیارلغتنامه دهخداخیار. (اِ) میوه ای است از طایفه ٔ کدو آبدار و بی مزه ولی گوارا که تخازن نیز گویند و بر دو قسم است خیار بالنگ که خیارتره و خیارسبز نیز گویند و معطر و سبز واستوان
گندملغتنامه دهخداگندم . [ گ َ دُ ] (اِ) پهلوی و پازند گنتم ، معربش جندم (در: جوزجندم )، کردی گَنم ، افغانی قنوم ، وخی قیدیم ، سنگلیچی و منجی غندم ، سریکلی ژندم ، ژندوم ، شغنی ژی
پائیزه کاریلغتنامه دهخداپائیزه کاری . [ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) کشت و زرع در پائیز. مقابل بهاره کاری .
فروشستنلغتنامه دهخدافروشستن . [ ف ُش ُ ت َ ] (مص مرکب ) شستن و پاکیزه کردن : چو کرد او کلیزه پر از آب جوی به آب کلیزه فروشست روی . منطقی رازی .- دست فروشستن ؛ دست شستن . صرف نظر ک