پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
زبانهای هستهآغازhead-first languages, head-initial languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در ابتدای آن قرار میگیرد
زبانهای هستهپایانhead-last languages, head-final languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در انتهای آن قرار میگیرد
نقشههای چونساختas-built drawings, as-builts, record drawingsواژههای مصوب فرهنگستاننقشههایی که پیمانکار پس از پایان کار و مطابق با اجرای واقعی کار تهیه میکند
پایالغتنامه دهخداپایا. (نف ) ثابت . ابدی . دائم . باقی . پاینده . || قائم باشدهمچنانکه گویند، عرض پایا بجسم است یعنی عرض قائم به جسم است . (برهان ). || که خشک نشود در یک سال یا دو سال (گیاه ) .
پایافرهنگ فارسی عمید۱. پاینده؛ پایدار؛ جاوید.۲. ثابت.۳. (زیستشناسی) ویژگی گیاهی که بیش از دو سال باقی بماند.
پایادیکشنری فارسی به انگلیسیabiding, durable, enduring, eternal, fixed, immortal, languishing, lasting, long-lived, monumental, perennial, permanent, persistent, resistant, serviceable, stationary
پایافرهنگ فارسی معین(ص فا.) 1 - پاینده ، پایدار. 2 - محکم . 3 - گیاهی که بیش از یک یا دو سال باقی بماند.
ناپایالغتنامه دهخداناپایا. (نف مرکب ) که نپاید. که پاینده نیست . گذرا. فانی . غیرثابت . که گذران است و دائمی نیست . مقابل پایا به معنی ابدی و ثابت و باقی .
پایالغتنامه دهخداپایا. (نف ) ثابت . ابدی . دائم . باقی . پاینده . || قائم باشدهمچنانکه گویند، عرض پایا بجسم است یعنی عرض قائم به جسم است . (برهان ). || که خشک نشود در یک سال یا دو سال (گیاه ) .
پایافرهنگ فارسی عمید۱. پاینده؛ پایدار؛ جاوید.۲. ثابت.۳. (زیستشناسی) ویژگی گیاهی که بیش از دو سال باقی بماند.
خزش حالتپایاsteady state creepواژههای مصوب فرهنگستانخزشی که در طی آن هیچگونه تغییری در حالت فیزیکی مواد به وجود نمیآید
پوستۀ پایاcraton/ kratonواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از پوستۀ زمین که به پایداری رسیده و در دورهای طولانی تنها دچار دگرشکلی اندکی شده است