پایارلغتنامه دهخداپایار. (ص مرکب ، اِمرکب ) پار. عام ماضی . سنه ٔ ماضیه . عام اوّل . سال گذشته بیفاصله و پیش از این پیرار. (از فرهنگی خطی ).
پایارواژهنامه آزادپایدار؛ استوار؛ ماندگار ؛ زنده ماندن ؛ به طور معمول به معنای «زنده باشی» به صورت دعایی گفته می شود. پایدار ، مقاوم، پاینده، استوار
پایارfin, flipper, swim fin, bifin, sterefinواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کفش پلاستیکی یا لاستیکی تخت و بزرگ شبیه به پای اردک که از آن برای غواصی و در مواردی برای شنا استفاده میشود
شنای پایارfin swimmingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شنا که با استفاده از پایار در سطح یا در زیر آب انجام میشود
پاارلغتنامه دهخداپاار. [ اِ ] (اِخ ) فردیناند. نام قول و ترانه ساز و پیانوزن ایتالیائی . قسمت اعظم زندگانی وی در فرانسه گذشت و در مدت اقامت خود بدانجا قطعات دلکش و دقیق تألیف ک
پاتارنلغتنامه دهخداپاتارن . [ رَ ] (اِخ ) نامی است که در قرون وسطی در اروپا خاصه در ایتالیای شمالی به اعضاء فرق مخالفین کلیسا و اهل ردّه میدادند.
پاخارهلغتنامه دهخداپاخاره .[ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) سنگ و جز آن که شوخ پای بدان سترند. سنگ پا: قیشور؛ سنگ پاخاره . (بحر الجواهر).
شنای پایارfin swimmingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شنا که با استفاده از پایار در سطح یا در زیر آب انجام میشود
پارفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. در سال گذشته.۲. (اسم) سال گذشته؛ سال پیش؛ پارسال؛ پایار: ◻︎ فراوان خوشترم امروز از دی / فراوان بهترم امسال از پار (فرخی: ۱۴۴).
پاارلغتنامه دهخداپاار. [ اِ ] (اِخ ) فردیناند. نام قول و ترانه ساز و پیانوزن ایتالیائی . قسمت اعظم زندگانی وی در فرانسه گذشت و در مدت اقامت خود بدانجا قطعات دلکش و دقیق تألیف ک