پاک شدنلغتنامه دهخداپاک شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پاکیزه گردیدن . پاک گردیدن . طهارت . طُهر. تطهّر. مطهر گشتن . طاهر گشتن . نظافة. (دهار). طیب . طاب . طیبة. تطیاب . زَکاء. تزکّی
حساب پاک شدنلغتنامه دهخداحساب پاک شدن . [ ح ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پاک گردیدن حساب . رجوع به ترکیبات حساب شود.
پاکلغتنامه دهخداپاک . (اِخ ) جزیره ای از جزایر پلی نِزی که از شرقی ترین اراضی اقیانوسیه است . این جزیره به مساحت 118 هزارگز مربع و دارای 250 تن سکنه است و چون در روز عید پاک سا
پاکلغتنامه دهخداپاک . (ص ) طاهر. طاهرة. طهور. نمازی . طیّب . طیّبة. نقی ّ. نقیّة. زَکی . بی آلایش .مُطیَّب . مُطَهّر. مُنَقّح . پاکیزه . نظیف . نظیفة. مهذّب . مهذّبة. نزه . نَز
پاکلغتنامه دهخداپاک . (فرانسوی ، اِ) یا عید پاک . عید فصح . باغوث . پاسکا. عید بزرگ یهود که هر سال در چهاردهمین روز از نخستین ماه قمری به یاد خروج قوم بنی اسرائیل از مصر برپا م
قُرُوَءٍفرهنگ واژگان قرآنپاک شدنها از حيض - حيضها(قروء جمع قرء است ، و قرء لفظي است که هم معناي حيض را ميدهد ، و هم معناي پاکي از آنرا ، بطوري که گفتهاند ، از واژههائي است که دو معناي ض
حساب پاک شدنلغتنامه دهخداحساب پاک شدن . [ ح ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پاک گردیدن حساب . رجوع به ترکیبات حساب شود.
يَتَطَهَّرُونَفرهنگ واژگان قرآنخواهان پاکي اند - پاک شدن را مي پذيرند (از معاني باب تفعّل قبول اثر فعل است مانند تعلّم که به معني تعليم را پذيرفتن يا همان ياد گرفتن است)