پادروانوَردیnegative thixotropy, anti-thixotropyواژههای مصوب فرهنگستانافزایش گرانرَوی در طول زمان بهصورت برگشتپذیر و در آهنگ برش خاص
روانلغتنامه دهخداروان . [ رَ / رُ ] (اِ) جان . (فرهنگ اسدی ) (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). روح .(برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : جان را سه گفت هر کس و زی من یک
آرمدهلغتنامه دهخداآرمده . [ رَ دَ /دِ ] (ن مف / نف ) آرمیده . ساکن . بی حرکت : گران ساخت سنگ و سبک باد پاک روان کرد گردون و آرمده خاک . اسدی . || مجازاً، کاهل : بود مرد آرمده در
جانلغتنامه دهخداجان . (اِ) بقول هوبشمان از کلمه ٔ سانسکریت ذیانه (فکر کردن ) است . و بقول مولر و یوستی جان با کلمه ٔ اوستائی گیه (زندگی کردن ) از یک ریشه است ولی هوبشمان آنرا ص