پاکسازی 2clearance, CL, drug clearanceواژههای مصوب فرهنگستانپالایش خون از دارو یا ترکیبات دیگر از راه اندامهایی مانند کبد و کلیه
پاکسازی 1cleaning 1واژههای مصوب فرهنگستانبخشی از عملیات پرورش جنگل برای از بین بردن گیاهان مزاحمِ نهالهای جنگلی در مرحلۀ خال که سبب تقویت نهالها میشود متـ . پاک کردن 3
پاکسازی 3mopping upواژههای مصوب فرهنگستاندر هم شکستن آخرین مقاومتهای دشمن در منطقهای که محاصره یا جدا شده است یا دیگر یگانها بدون از میان برداشتن همۀ مقاومتهای فعال دشمن از آن عبور کردهاند
پاکسازی 4purgingواژههای مصوب فرهنگستانجانشین کردن مادهای بهجای مادۀ درون یک محفظه بهنحویکه محفظه عاری از مادۀ اولیه شود
پاکسازی پارسنگundercutting 1واژههای مصوب فرهنگستانعملیاتی شامل تخلیۀ پارسنگ از زیر خط و جانشین کردن آن با پارسنگ تازه یا سرندشده و زیرکوبی و هموار کردن خط و رساندن آن به سطح لازم
purgedدیکشنری انگلیسی به فارسیخالص شده، پاک کردن، پاکسازی کردن، زدودن، خالی کردن، تهی کردن، تنقیه کردن، تطهیر کردن، تبرئه کردن، تصفیه کردن
عزلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام اخراج، انفصال، برکناری، تنزل رتبه، طرد، دفع پاکسازی، ریزش، تعدیل نیرو، خاتمه خدمت تغییر عقیده
purgesدیکشنری انگلیسی به فارسیتمیز کردن، پالایش، تطهیر، پاک کردن، پاکسازی کردن، زدودن، خالی کردن، تهی کردن، تنقیه کردن، تطهیر کردن، تبرئه کردن، تصفیه کردن