پادهلغتنامه دهخداپاده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است به چهار فرسنگ ونیمی شمال و مغرب کازرون . || موضعی است به جنوب غربی سمنان .
پاده بانلغتنامه دهخداپاده بان . [ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) گله بان . شبان . چوپان . || پاسبان . نگاهبان .
پاآهولغتنامه دهخداپاآهو. (اِ مرکب ) آهوپا. به اصطلاح بنایان ، خانه ٔ شش پهلو. (جهانگیری ) : زین دیو وفا چرا طمع داری همچون من از این بنای پاآهو؟ ناصرخسرو.و این قلب آهوپاست . خانه
پاتهلغتنامه دهخداپاته . [ ت ِ ] (اِخ ) کرسی بلوک لواره از ناحیه ٔ اُرلئان دارای 1391 تن سکنه . ژاندارک در این جا انگلیسیان را بسال 1429م . (833 هَ . ق .) منهزم کرد. و سپاهیان لو
پاکتلغتنامه دهخداپاکت . [ ک َ ] (از فرانسوی ، اِ) (از اصل فرانسوی پاکه ، بسته ) و در فارسی محفظه ای از کاغذ نامه را گویند.
اطهارلغتنامه دهخدااطهار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طُهر، طهارت ، نقیض نجاست . نقیض حیض . (از متن اللغة). ج ِ طهر، پاکی از حیض و جز آن . ایام پاکی زن از حیض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء
کجیملغتنامه دهخداکجیم . [ک َ ] (اِ) قژاگند. کژاغند. کژیم . کجین . (آنندراج ). برگستوان را گویند و آن پوششی باشد که در روز جنگ پوشند و بر اسب نیز پوشانند. (برهان ). جامه ای است ک