معنی پاکمنشی | واژه یاب

مترادف

خوشفطرتی، خوشقلبی، نجابت ≠ بدسگالی

خوشفطرتی، خوشقلبی، نجابت ≠ بدسگالی

پاکنویس کردن . [ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیاض کردن . مبیضّه کردن .

پاکنویس . [ ن ِ ] (اِ مرکب ) مبیضه . تخریج . مقابل پیش نویس و مُسوَده .

پارانشیم . (فرانسوی ، اِ) نسج سلولی نرم و اسفنجی که در برگها و ساقه های نازک و میوه ها فواصل قسمتهای الیافی را پر میکند.

پارمنید. [ م ِ ] (اِخ ) رجوع به برمانیدس شود.

پاکانیه . (فرانسوی ، اِ) درخت که پاکان میوه ٔ آن است .

اصالت، پاکمنشی، پاکنژادی، شرافت، عصمت، عفاف، عفت، والایی ≠ بیعفتی

پاکنویس کردن . [ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیاض کردن . مبیضّه کردن .

پاکنویس . [ ن ِ ] (اِ مرکب ) مبیضه . تخریج . مقابل پیش نویس و مُسوَده .