پاپایهلغتنامه دهخداپاپایه . [ ی ِ ] (فرانسوی ، اِ) گیاهی خاص بعض نواحی امریکا، و میوه ٔ مأکول آن پاپای نام دارد.
پاشایکیدلغتنامه دهخداپاشایکید. (اِخ ) ناحیه ای است در سنجاق گالی پولی در ولایت ادرنه در 15 هزارگزی شمال کشان مرکب از پنج قریه .
پالایلغتنامه دهخداپالای . (اِ) پالا. پالاد. پالاو. اسب جنیبت . || (نف ) افزاینده و زیادکننده . (برهان ). || صافی کننده . بیزنده . (غیاث اللغات ) :گهی از نرگست خوناب پالای گهی بیخ
پالایاللغتنامه دهخداپالایال . (ص مرکب ، اِ مرکب ) پالوده سخت . (اوبهی ). چیزی بود سخت پاینده . (اوبهی ). و شعوری سخت تابنده و هم بمعنی سیّال و میّال گفته است و ظاهراً مصحف پالاپال
پاپایهلغتنامه دهخداپاپایه . [ ی ِ ] (فرانسوی ، اِ) گیاهی خاص بعض نواحی امریکا، و میوه ٔ مأکول آن پاپای نام دارد.