پاورقیلغتنامه دهخداپاورقی . [ وَ رَ ] (اِمرکب ) کلمه ای از صفحه ٔ بعد که در زیر سطر آخر مینوشتند بجای عدد تا اوراق را بسهولت تنظیم توانند کرد. || قصه و جز آن که در قسمت ذیل اوراق
پاورقیفرهنگ انتشارات معین(وَ رَ) [ فا - ع . ] (ص نسب .) 1 - آن چه در پایین صفحه نوشته شود. 2 - نوشته ، قصه ای که در چند شمارة پیاپی یک روزنامه یا مجله منتشر شود.
پاورقیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. شرح و تفسیری که در پایین صفحۀ کتاب نوشته شود.۲. داستانی که در پایین صفحۀ روزنامه چاپ شود.
پاورچین رفتنلغتنامه دهخداپاورچین رفتن . [ وَ رَ ت َ ] (مص مرکب ) پاورچین پاورچین رفتن کسی ، سخت آهسته و نیز بنوک پا رفتن او تا کس آواز پای وی نشنود. قَور.
پاوریلغتنامه دهخداپاوری . (اِخ ) نام محلی کنار راه کرمانشاه و نوسود میان بالکل و سیوه نان در 31000 گزی کرمانشاه .
حافظلغتنامه دهخداحافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) صاحب مجمل التواریخ والقصص (ص 282) از او نقل کرده و بهار در پاورقی احتمال داده است که این نام مصحف جاحظ باشد.