پادگانهلغتنامه دهخداپادگانه . [ دْ / دِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب )صفه . فضای مسطح و بلند که در دامنه ٔ کوه واقع باشد. || بام بلند. || پنجره . دریچه . || و گویا این کلمه مصحف بالکانه با
پالانهلغتنامه دهخداپالانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) در اصطلاح بنائی یک طبقه از خشت بر روی آجر تیغه ٔ سقف . || مخارجه ای که بر بالای خانه سازند. (برهان ) : عمارات حاجی و پالانه هاش همی
پالکانهلغتنامه دهخداپالکانه . [ ل ِ ن َ / ن ِ ] (اِ) بالکانه . دری کوچک بود در دیوار که ازو پنهان به بیرون نگرند و بود نیز که مشبّک کنند. در مشبک کوچک را گویند اگر آهنین بود و اگر
پالوانهلغتنامه دهخداپالوانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) پالوایه . مرغی است چند گنجشکی سیه و سپید و کوتاه پای چون بر زمین نشیند بدشواری برخیزد. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نسخه ٔ خطی نخجوانی ). مر
بالکنلغتنامه دهخدابالکن . [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) پالگانه . (لغات فرهنگستان ). بالکانه . مهتابی . ایوانچه . خروجی . پالانه . روشن . (یادداشت مؤلف ). پیش آمدگی در طبقه ٔ دوم هر سا
بابکانهلغتنامه دهخدابابکانه . [ ب َن َ ] (اِ) بکاف عربی دریچه و کاف برای تصغیر و «آنه » که حرف نسبت است زائد. (ازشرح خاقانی ). و در برهان نوشته که پالگانه ببای فارسی و لام و کاف فا
پادگانهلغتنامه دهخداپادگانه . [ دْ / دِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب )صفه . فضای مسطح و بلند که در دامنه ٔ کوه واقع باشد. || بام بلند. || پنجره . دریچه . || و گویا این کلمه مصحف بالکانه با
پالانهلغتنامه دهخداپالانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) در اصطلاح بنائی یک طبقه از خشت بر روی آجر تیغه ٔ سقف . || مخارجه ای که بر بالای خانه سازند. (برهان ) : عمارات حاجی و پالانه هاش همی
پالکانهلغتنامه دهخداپالکانه . [ ل ِ ن َ / ن ِ ] (اِ) بالکانه . دری کوچک بود در دیوار که ازو پنهان به بیرون نگرند و بود نیز که مشبّک کنند. در مشبک کوچک را گویند اگر آهنین بود و اگر