پالاللغتنامه دهخداپالال . (ص ، اِ) پالوده بود سخت و دیگر چیزی بود سخت پاینده . ظاهراً این صورت تصحیف و تحریفی است از پالاپال .
هلال هلاللغتنامه دهخداهلال هلال . [ هَِ هَِ ] (ص مرکب ) لخت لخت . پاره پاره . (غیاث ). قاچ قاچ : اگر ز سنگ حوادث شود هلال هلال صدا بلند نگردد ز جام درویشان .صائب .
هلال بن هلاللغتنامه دهخداهلال بن هلال . [ هَِ ل ِ ن ِ هَِ ] (اِخ ) از مترجمان و نویسندگان دوره ٔ عباسی است . (سبک شناسی ج 1 ص 153).
حلائللغتنامه دهخداحلائل . [ ح َ ءِ ] (ع ص ،اِ) ج ِ حلیل . (ترجمان علامه ). || ج ِ حلیلة. (دهار) : و حلائل ابنائکم . (قرآن 23/4).
حلاحللغتنامه دهخداحلاحل . [ ح َ ح ِ ] (اِ) بر وزن جلاجل ، نوعی از پیاز صحرایی است . (برهان ) (از آنندراج ).