پافشاریلغتنامه دهخداپافشاری . [ ف ِ ] (حامص مرکب ) پایداری . ایستادگی . مقاومت . ثبات .استقامت . استواری . پابرجائی . پای برجائی . ثبات قدم . اصرار. ابرام . و با مصدر کردن صرف شود.
پافشاریدیکشنری فارسی به انگلیسیemphasis, importunity, insistence, perseverance, persistence, pertinacity, urgency
پافشاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ی، سماجت، اصرار، تأکید، الحاح، مداومت، جِدّ، ثبات، ثبات قدم، ثبات رأی، عزم ابرام، ایستادگی، استقامت، دوام، پایداری، پیگیری، استواری، قاط
پافشاری کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ن، پشتکارنشان دادن، استقامت بهخرج دادن، ادامه دادن، مأیوس نشدن، آیه ازآسمان نازل شدن، ولکن معاملهنبودن، ایستادن، اصرار کردن، امید داشت