پاشالغتنامه دهخداپاشا. (اِ) (مأخوذ از کلمه ٔ پادشاه ) و در تداول ترکان عثمانی صاحب رتبه ٔ پاشائی و آن رتبه ای از مراتب کشوری و لشکری است . || لقبی از القاب آن مملکت . و نیز بمع
پاشالغتنامه دهخداپاشا. (اِخ ) رودخانه ای به شمال غربی روسیه در سرزمینی مردابی . و آن بشاخه هائی تقسیم میشود و بعض این شاخه ها به رودخانه ٔ سویر که ازواردات دریاچه ٔ لادگا است فر
پاشالیکلغتنامه دهخداپاشالیک . (ترکی ، اِ مرکب ) (از پادشاه و لیک ، ادات نسبت در ترکی ) قلمرو فرمانروائی پاشا و آنرا ولایت نیز نامند. ایالتی که تحت حکومت یک پاشاست .
پشه ایواژهنامه آزادپاشایی، زبان منسوب به قبیله پاشا یا پادشا پَشَه اِی:پاشایی، پادشاهی، منسوب به قبیله و زبان پادشاه، پشه یی نام قوم و زبان یکی از اقوام در افغانستان است .