پاسپورتفرهنگ فارسی معین(پُ) [ فر. ] ( اِ.) اجازه نامه برای رفت و آمد اشخاص از مملکتی به مملکت دیگر،گذرنامه ، جواز عبور.
اسپورادلغتنامه دهخدااسپوراد. [ اِ پ ُ ] (اِخ ) (جزائر...)اسپراد. جزائر کوچک در بحر ابیض بین رودس و سیسام . اسپوراد در زبان یونانی بمعنی پراکنده میباشد و بواسطه ٔ تفرّق و پراکندگی جزائر فوق را بدین نام خوانده اند و آنها عبارتند از: کاریوط، پَطمس ، لرِس ، کالیمنوس ، استانکوی ، اوستریالیه ، ارکی ،
اسپارتلغتنامه دهخدااسپارت . [ اِ ] (اِخ ) اسپارته . اسپارتا. لاسدمون . شهر مشهور باستانی در شبه جزیره ٔموره . این شهر مرکز و پایتخت خطه ٔ لاکونیا واقع در منتهای جنوبی شبه جزیره ٔ مذکور است و در محلی ناهموار و کوهستانی در ساحل نهر اوروتاس جای دارد. اهالی دلاور و ساده منش آن از آرایش و پیرایش بیز
باسابرطلغتنامه دهخداباسابرط. [ ب ُ ] (معرب ، اِ) ورقه ٔ عبور. گذرنامه . پاسپورت . الجواز. (اقرب الموارد). رجوع به نشوءاللغة العربیه ص 95 شود.