پاندینلغتنامه دهخداپاندین . [ ی ُ ] (اِخ ) در اساطیر یونانی پادشاه داستانی آتن ، پدر اِرِکتِه و پرُکنِه و فیل ُمِل .
پاتنگانلغتنامه دهخداپاتنگان . [ ت ِ ] (اِ) بادنجان . باذنجان : ریش چون بوگانا سبلت چون سوهاناسر بینیش چو بورانی پاتنگانا. ابوالعباس .سر و تن چون سر و تن پنگان از درون چون برون پاتن
پارگین فراخلغتنامه دهخداپارگین فراخ . [ ن ِ ف َ ] (اِخ ) نام محلّی به بیکند: پیوست بیکند نیستانهاست و آبگیرهای عظیم و آنرا پارگین فراخ خوانند. (تاریخ بخارا).
heavy-footedدیکشنری انگلیسی به فارسیسنگین فواید، پاسنگین، اهسته و سنگین در حرکت، دل سنگین، عاری از خیال
پاسنگلغتنامه دهخداپاسنگ . [ س َ ] (اِ مرکب ) آنچه در یک کفه ٔ ترازو نهند بجهت برابر کردن کفه ٔ دیگر. (برهان ). آنچه برای تساوی دو کفه ٔ ترازو نهند در کفه ٔ سبک . پای سنگ . پارسنگ