پازندلغتنامه دهخداپازند. [ زَ ] (اِخ ) اصل کتاب است و ابستا گزارش . (فرهنگ اسدی ). تفسیر زند باشد و زند کتاب زردشت است و برعکس این هم گفته اند یعنی زند تفسیر پازند است و بعضی دیگ
پازندفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ترجمۀ زند به فارسی.۲. شرح و تفسیری که مانند حاشیه در پای اوراق زند نوشتهاند و آن به زبان پهلوی و غالباً با لغات فارسی و به خط اوستایی و گاه به خط فارسی بوده
پاندینلغتنامه دهخداپاندین . [ ی ُ ] (اِخ ) در اساطیر یونانی پادشاه داستانی آتن ، پدر اِرِکتِه و پرُکنِه و فیل ُمِل .
پااندازلغتنامه دهخداپاانداز. [ اَ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) فرشی که در سوی دَرِ ورود اطاق افکنند. || آنچه در پای عروس یا داماد ریزند از زر یا جامه ها و جز آن . || آنچه در گاه ورود ع
آتینفرهنگ نامها(تلفظ: ātin) در لغت زند و پازند به معنی موجود شده و پیدا گردیده و به هم رسیده میباشد .
آسیمفرهنگ نامها(تلفظ: āsim) به لغت زند و پازند استاد عظیم الشأن و بلند مرتبه ؛ (در پهلوی ، asēm) آسیم به معنی سیم و نقره است .
ارکیافرهنگ نامها(تلفظ: arkiyā) در زند و پازند جوی آب را گویند . (هزاوش /arkyā/ و /ārkiā/ در پهلوی yôy = جوی آب) اما به نظر میرسد مرکب از واژهی ار = آر = آریایی + کیا = رئیس ،