پاری دوورنهلغتنامه دهخداپاری دوورنه . [ وِ ن ِ ] (اِخ ) ژوزف . متخصص امور مالی فرانسوی مولد 1684م ./ 1095 هَ . ق . و وفات بسال 1770م .1183/ هَ . ق . وی مشهورترین برادران پاری است .
پاریلغتنامه دهخداپاری . (اِخ ) ویلیام ادوار. دریانورد انگلیسی . مولد بسال 1790 م . مطابق با 1204 هَ . ق . در باث و وفات در سنه ٔ 1855م . مطابق با 1271 هَ . ق . وی اکتشافات جغراف
پاریلغتنامه دهخداپاری . (اِخ ) لوئی فیلیپ آلبر دُرلِئان کنت دُ. نواده ٔ لوئی فیلیپ پادشاه فرانسه مولد او پاریس بسال 1838م .1253/ هَ . ق . و وفات در سنه ٔ 1894م .1311/ هَ . ق .
پاری نیلغتنامه دهخداپاری نی . (اِخ ) ژزف . شاعر غزلسرای ایتالیائی مولد او بوسی زیو بسال 1729م ./ 1141 هَ . ق . و وفات در 1799م ./ 1213 هَ . ق . وی اشعاری روان و دل انگیز دارد.
باخلغتنامه دهخداباخ . (اِخ ) یوهان سباستین (1685 - 1750). باخ ، نام خانواده ای آلمانی است که در هنر موسیقی شهرت بسزائی داشتند و مشهورترین آنان یوهان سباستین میباشد که آثار موسی
خصم افکنیلغتنامه دهخداخصم افکنی . [ خ َ اَک َ ] (حامص مرکب ) دشمن اندازی . دشمن کشی : بدشمن گرائی بخصم افکنی گشاده بر او بازوی بهمنی . نظامی .ز خصم تو چون مملکت گشت سیربخصم افکنی پای
افکنیلغتنامه دهخداافکنی . [ اَ ک َ ] (حامص ) حاصل مصدر از افکندن که به صورت ترکیب آید : یکی کاروان جمله شاهین و بازبچرغ و کلنگ افکنی تیزتاز. نظامی .گرفته مزن در حریف افکنی گرفته
مستمندلغتنامه دهخدامستمند. [ م ُ م َ ] (ص مرکب )غمین و اندوهناک . (جهانگیری ). صاحب غم و رنج و محنت و اندوه . چه مست به معنی غم و اندوه و مند به معنی صاحب و خداوند باشد. (برهان ).
زهرهلغتنامه دهخدازهره . [ زَ رَ / رِ ] (اِ) پوستی باشد پرآب که بر جگر آدمی و حیوانات دیگر چسبیده است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). و به عربی مراره گویند.(انجمن آرا) (آنندرا