پارچهلغتنامه دهخداپارچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) (از پاره ، قطعه . جزء و چه علامت تصغیر) جامه . منسوج . نسیج . نسیجه . قماش . || قطعه . برخ . پاره . تکه : یک پارچه یخ ، یک پارچه
صوفدیکشنری عربی به فارسیپشم گوسفند وجانوران ديگر , پارچه خوابدار , خواب پارچه , پشم چيدن از , چاپيدن , گوش بريدن , سروکيسه کردن , پشم , جامه پشمي , نخ پشم , کرک , مو
fleeceدیکشنری انگلیسی به فارسیپشم گوسفند، پشم گوسفند وجانوران دیگر، پارچه خوابدار، لخت کردن، پشم چیدن از، چاپیدن، گوش بریدن، سروکیسه کرد ن
fleecesدیکشنری انگلیسی به فارسیفلکس، پشم گوسفند وجانوران دیگر، پارچه خوابدار، لخت کردن، پشم چیدن از، چاپیدن، گوش بریدن، سروکیسه کرد ن
خملةلغتنامه دهخداخملة.[ خ ِ ل َ ] (ع اِ) ناکسی . || چادر و جامه ٔخواب دار. خَمْلَة. || جامه ٔ مخمل و پرزدار مانند چادر و جز آن . خَمْلَة. || ابریشم . خَمْلَة. موی شتر. || پارچه
خملةلغتنامه دهخداخملة. [ خ َ ل َ ] (ع اِ) درخت انبوه بهم پیچیده . || جای درخت ناک هرجا که باشد. || پر شترمرغ نر. || چادر و جامه ٔ خواب دار. خِملَه . || جامه ٔ مخمل و پرزدار مانن