پارسیافرهنگ نامها(تلفظ: pārsiyā) منسوب به پارسی ، (منسوب به قوم پارس) ؛ پارسی ، اهل پارس ، از مردم پارس .
شیپوریانAraceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از راستۀ قاشقواشسانان با گلهای تکجنسی یا بهندرت نرماده که در سنبلهای متراکم آرایش یافتهاند و برگهای درشت به نام چمچه آنها را در بر گرفته است
حرشالغتنامه دهخداحرشا. [ ](اِخ ) یکی از اجداد کسانی که به بابل مراجعت نمودند. (عزرا 2:52 نحمیا 7:54) (قاموس کتاب مقدس ص 315
حرشالغتنامه دهخداحرشا. [ ح َ ] (ع اِ) حَرثا (با ثاء مثلثة). حَرشاء. حرشانه . خردل بری . قجی . نباتیست همچون سپندان . (مهذب الاسماء). خردل البر. حریشه . ظفرقطورا. نبات شعری ینبت فی الارض الحرشاء الجبلیة. (ابن البیطار). ایهقان . جرجیر بری .
حرشاءلغتنامه دهخداحرشاء. [ ح َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث اَحْرَش . مار درشت پوست . (مهذب الاسماء). || ارضین حرشاء؛ زمینهای درشت . زمینهای سنگلاخ و ناهموار.
میرپارسیافرهنگ نامها(تلفظ: mir pārsiyā) (میر = امیر + پارسیا = از قوم پارس) ، امیر پارسی ، حاکم و شاه قوم پارس + امیر و پارسیا.
میرپارسیافرهنگ نامها(تلفظ: mir pārsiyā) (میر = امیر + پارسیا = از قوم پارس) ، امیر پارسی ، حاکم و شاه قوم پارس + امیر و پارسیا.