پارازیتلغتنامه دهخداپارازیت . (اِ) (فرانسوی ، اِ) طفیلی . حیوان و گیاه طفیلی . انگل . (فرهنگستان ). || حشو و زاید.
پارازیتفرهنگ فارسی عمید۱.(برق).سیگنالهای الکتریکی که وارد سیگنالهای مخابراتی میشوند و باعث اختلال در آنها میگردند.۲. (زیستشناسی) موجود زنده که در خارج یا داخل بدن جاندار دیگر زندگی کند و غذای خود را از بدن او بگیرد؛ انگل.۳. [مجاز] کسی که به هزینۀ دیگران زندگی کند؛ مفتخور؛ طفیلی.
پارازیتلغتنامه دهخداپارازیت . (اِ) (فرانسوی ، اِ) طفیلی . حیوان و گیاه طفیلی . انگل . (فرهنگستان ). || حشو و زاید.
پارازیتفرهنگ فارسی عمید۱.(برق).سیگنالهای الکتریکی که وارد سیگنالهای مخابراتی میشوند و باعث اختلال در آنها میگردند.۲. (زیستشناسی) موجود زنده که در خارج یا داخل بدن جاندار دیگر زندگی کند و غذای خود را از بدن او بگیرد؛ انگل.۳. [مجاز] کسی که به هزینۀ دیگران زندگی کند؛ مفتخور؛ طفیلی.
پارازیتلغتنامه دهخداپارازیت . (اِ) (فرانسوی ، اِ) طفیلی . حیوان و گیاه طفیلی . انگل . (فرهنگستان ). || حشو و زاید.
پارازیتفرهنگ فارسی عمید۱.(برق).سیگنالهای الکتریکی که وارد سیگنالهای مخابراتی میشوند و باعث اختلال در آنها میگردند.۲. (زیستشناسی) موجود زنده که در خارج یا داخل بدن جاندار دیگر زندگی کند و غذای خود را از بدن او بگیرد؛ انگل.۳. [مجاز] کسی که به هزینۀ دیگران زندگی کند؛ مفتخور؛ طفیلی.