پارادایمواژهنامه آزادسرمشق، الگوواره (از یونانی: پارادیگما παράδειγμα paradeigma)؛ مدل و الگوی مسلط و چارچوب فکری و فرهنگی غالب بر یک گروه یا یک جامعه. هر گروه یا جامعه «واقعیات» پی
پارانشیملغتنامه دهخداپارانشیم . (فرانسوی ، اِ) نسج سلولی نرم و اسفنجی که در برگها و ساقه های نازک و میوه ها فواصل قسمتهای الیافی را پر میکند.
پاراالمپیکفرهنگ انتشارات معین(اُ لَ) [ فر. ] (اِ.) مسابقاتی مخصوص معلولان که معمولاً هر چهار سال یک بار در چند رشتة ورزشی برگزار می شود.
پارانشیمفرهنگ انتشارات معین[ فر. ] (اِ.) 1 - بخش فعال اعضای غده ای . 2 - نسج سلولی نرم و اسفنجی که در برگ ها، ساقه های جوان و میوه ها فواصل قسمت های الیافی را پر می کند، بافت اسفنجی .
پارانشیمفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبافت سلولی نرم و اسفنجی که در برگها و ساقههای نازک گیاهان و میوهها فواصل قسمتهای الیافی را پر میکند.
نشانک ضعیفweak signal, faint signalواژههای مصوب فرهنگستاننشانههای اولیۀ تغییر پارادایمها (paradigm) یا روندهای آینده یا پیشرانها یا ناپیوستگیها