پارالغتنامه دهخداپارا. (اِخ ) نام دیگر او بِلم است و آن شهری از امریکای جنوبیست در برزیل که استحکامات بسیار دارد و مرکز ناحیه ای بهمین نام است .
پارالغتنامه دهخداپارا. (اِخ ) یا «گرائو پارا» ناحیه ای از کشور برزیل که شطهای آمازون و تاپاژز و شنگو و توکانتن از آن گذرد.سکنه ٔ آن 992000 تن است و جنگلهای دست ناخورده دارد و کا
پاراوانلغتنامه دهخداپاراوان . (فرانسوی ، اِ) تجیرگونه ای که در اطاقها برابر تخت خواب نهند تا روشنائی کم کند.
پارانشیملغتنامه دهخداپارانشیم . (فرانسوی ، اِ) نسج سلولی نرم و اسفنجی که در برگها و ساقه های نازک و میوه ها فواصل قسمتهای الیافی را پر میکند.
پاراولغتنامه دهخداپاراو.(ص ) پیر. (فرهنگ اسدی ). || زن پیر. (اوبهی ) (برهان ). پیر زال . (برهان ). گنده پیر : زن پاراو چون بیابد بوق سر ز شادی کشدسوی عیوق .منجیک .
پاراوانلغتنامه دهخداپاراوان . (فرانسوی ، اِ) تجیرگونه ای که در اطاقها برابر تخت خواب نهند تا روشنائی کم کند.
پارانشیملغتنامه دهخداپارانشیم . (فرانسوی ، اِ) نسج سلولی نرم و اسفنجی که در برگها و ساقه های نازک و میوه ها فواصل قسمتهای الیافی را پر میکند.