جای کردنلغتنامه دهخداجای کردن . [ ک َدَ ] (مص مرکب ) تصمیم گرفتن . عازم شدن : پس اهریمن بدکنش رای کردبدل کشتن جانور جای کرد. فردوسی . || منزل گزیدن : در آن صحن بهشتی جای کردندملک را