پادکاوواژهنامه آزادبا توجه به معنی پاد در لغت نامه دهخدا:ثبات، سامان پادکاو به معنای جستجوگر صلح و آرامش ثبات و سامان است
پادکالهلغتنامه دهخداپادکاله . [ دُ ل ِ ] (اِخ ) ایالتی از فرانسه مرکب از آرتوا و بولونه و کالزی و پون تیو. و پنج ناحیه و چهل و شش بلوک و 905 قصبه و 1205191 تن سکنه دارد. و تسمیه ٔ
پادکالهلغتنامه دهخداپادکاله . [ دُ ل ِ ] (اِخ ) تنگه یا بابی کم عمق میان فرانسه و انگلستان به پهنای 31 هزارگز که دریای مانش را به بحر شمال متصل میکند و کشتی رانی آن مهم است .
پادکانهلغتنامه دهخداپادکانه . [ دْ / دِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) بام بلند. دریچه . و رجوع به پادگانه و بالکانه شود.
پادیاولغتنامه دهخداپادیاو. (اِ مرکب ) پادیاب . شستن و پاکیزه ساختن چیزها با دعا خواندن باشد به لغت زند و پازند. (برهان ). رجوع به برسم شود.
پادیاوی کردنلغتنامه دهخداپادیاوی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاکیزه کردن و شستن چیزها بوسیله ٔ خواندن دعاهای مخصوص .
پادکالهلغتنامه دهخداپادکاله . [ دُ ل ِ ] (اِخ ) ایالتی از فرانسه مرکب از آرتوا و بولونه و کالزی و پون تیو. و پنج ناحیه و چهل و شش بلوک و 905 قصبه و 1205191 تن سکنه دارد. و تسمیه ٔ
پادکالهلغتنامه دهخداپادکاله . [ دُ ل ِ ] (اِخ ) تنگه یا بابی کم عمق میان فرانسه و انگلستان به پهنای 31 هزارگز که دریای مانش را به بحر شمال متصل میکند و کشتی رانی آن مهم است .
پادکانهلغتنامه دهخداپادکانه . [ دْ / دِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) بام بلند. دریچه . و رجوع به پادگانه و بالکانه شود.
پادیاولغتنامه دهخداپادیاو. (اِ مرکب ) پادیاب . شستن و پاکیزه ساختن چیزها با دعا خواندن باشد به لغت زند و پازند. (برهان ). رجوع به برسم شود.
پادیاوی کردنلغتنامه دهخداپادیاوی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاکیزه کردن و شستن چیزها بوسیله ٔ خواندن دعاهای مخصوص .