پاده گکواژهنامه آزاد(مناطق مرکزی افغانستان) نوعی درخت بید که برگ های کوچک دارد و در برابر کم آبی مقاوم است.
پادهلغتنامه دهخداپاده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است به چهار فرسنگ ونیمی شمال و مغرب کازرون . || موضعی است به جنوب غربی سمنان .
پادهلغتنامه دهخداپاده . [ دَ / دِ ] (اِ) گله ٔ خر و گاو. (برهان ) : ماده گاوان پاده اش هر یک شاه پرور بود چو پرمایون . فرالاوی .به غور چون تو بود پاده ای به یک من آردبه هند چون
خایهلغتنامه دهخداخایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) خصیه ٔ انسان . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (دهار). گند. جند. تخم . بیضه . دنبلان ، طملان : بلیف خرما پیچیده
گزین کردنلغتنامه دهخداگزین کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) انتخاب کردن . برگزیدن . گزیدن . اصطفاء : ز لشکر گزین کرد پنجه هزارسوار و پیاده همه نامدار. فردوسی .گزین کرد شمشیرزن سی هزا
گز کردنلغتنامه دهخداگز کردن . [ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به گز پیمودن . (غیاث ) (آنندراج ). پیمودن . ذرع کردن : راه رو را باک از پست و بلند راه نیست آسمان پیموده ام اکنون زمین گز می
پادهلغتنامه دهخداپاده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است به چهار فرسنگ ونیمی شمال و مغرب کازرون . || موضعی است به جنوب غربی سمنان .
پاده بانلغتنامه دهخداپاده بان . [ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) گله بان . شبان . چوپان . || پاسبان . نگاهبان .