پاورچین رفتنلغتنامه دهخداپاورچین رفتن . [ وَ رَ ت َ ] (مص مرکب ) پاورچین پاورچین رفتن کسی ، سخت آهسته و نیز بنوک پا رفتن او تا کس آواز پای وی نشنود. قَور.
پاورقیلغتنامه دهخداپاورقی . [ وَ رَ ] (اِمرکب ) کلمه ای از صفحه ٔ بعد که در زیر سطر آخر مینوشتند بجای عدد تا اوراق را بسهولت تنظیم توانند کرد. || قصه و جز آن که در قسمت ذیل اوراق
پاوریلغتنامه دهخداپاوری . (اِخ ) نام محلی کنار راه کرمانشاه و نوسود میان بالکل و سیوه نان در 31000 گزی کرمانشاه .
پاورچین رفتنلغتنامه دهخداپاورچین رفتن . [ وَ رَ ت َ ] (مص مرکب ) پاورچین پاورچین رفتن کسی ، سخت آهسته و نیز بنوک پا رفتن او تا کس آواز پای وی نشنود. قَور.
پاورقیلغتنامه دهخداپاورقی . [ وَ رَ ] (اِمرکب ) کلمه ای از صفحه ٔ بعد که در زیر سطر آخر مینوشتند بجای عدد تا اوراق را بسهولت تنظیم توانند کرد. || قصه و جز آن که در قسمت ذیل اوراق
پاوریلغتنامه دهخداپاوری . (اِخ ) نام محلی کنار راه کرمانشاه و نوسود میان بالکل و سیوه نان در 31000 گزی کرمانشاه .