پاتویهلغتنامه دهخداپاتویه . [ توی ی ِ ] (اِخ ) لوئی . یکی از آباء یسوعی و متکلم فرانسوی متولد در دیژن ، که در آثار ولتر مورد طعن و طنز است .
پاشویهلغتنامه دهخداپاشویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) آب گرم خالص یا مخلوط بخردل و نمک و غیره که پای بیمار بدان شویند. || دیواره ٔ حوض . || آب روِ گرداگرد حوض .- پاشویه کردن ؛ شست
پاشویهفرهنگ انتشارات معین(یِ) (اِمر.) = پاشوره : 1 - آب گرمی که نمک یا خردل را در آن حل کرده و به وسیلة آن پای بیمار را بشویند. 2 - آبراه کوچک در اطراف حوض .
پاشویهلغتنامه دهخداپاشویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) آب گرم خالص یا مخلوط بخردل و نمک و غیره که پای بیمار بدان شویند. || دیواره ٔ حوض . || آب روِ گرداگرد حوض .- پاشویه کردن ؛ شست