پاتلغتنامه دهخداپات . (اِ) اورنگ . سریر. تخت . (جهانگیری ) (رشیدی ) (برهان ). || نوعی از زیان و باختن در شطرنج از قبیل لات و مات . نماندن بهره برای حریف شطرنج و بازنده شدن او.
پاترلژیلغتنامه دهخداپاترلژی . [ رُ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) علم احوال و آثار آباء مسیحی . || کتاب راجع به احوال و آثار ایشان . || مجموعه ای از تآلیف آنان .
پاترنولغتنامه دهخداپاترنو. [ ت ِ ن ُ ] (اِخ ) ناحیه ای است در ایالت کاتان واقع در جزیره ٔ صقلیّه (سیسیل ) دارای 17354 تن سکنه و چشمه های آب معدنی و نمک .
پاتریالغتنامه دهخداپاتریا. (اِخ ) دریاچه ای به ایتالیا نزدیک خلیج گائت که بوسیله ٔ تنگه ای بدان متصل شود. این دریاچه دارای هفت هزار گز طول و سه هزار گز عرض است و ماهی بسیار دارد.
پاتریارشلغتنامه دهخداپاتریارش . (اِخ ) نامی که درتورات به نخستین رؤسای خانواده ها میدادند. || شیوخ و آباء. || لقب رئیس کلیسای یونانی و بعض کلیساهای دیگر. و بطْریق معرّب آن است .
patدیکشنری انگلیسی به فارسیپات، چونه، دست زدن اهسته، قالب، اهسته دست زدن به، نوازش کردن، چونه زدن، دست نوازش بر سر کسی کشیدن، بطور مناسب، ثابت، بهنگام، بموقع
پاترسلغتنامه دهخداپاترس . [ ت َ ] (اِ مرکب ) تخویف طفل و عبد و اَم-ه برای بازداشتن آنان از اعمال بد یا واداشتن به کار نیک ، و با رفتن صرف شود (پات-رس رفت-ن ).
پاترلژیلغتنامه دهخداپاترلژی . [ رُ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) علم احوال و آثار آباء مسیحی . || کتاب راجع به احوال و آثار ایشان . || مجموعه ای از تآلیف آنان .
پاترنولغتنامه دهخداپاترنو. [ ت ِ ن ُ ] (اِخ ) ناحیه ای است در ایالت کاتان واقع در جزیره ٔ صقلیّه (سیسیل ) دارای 17354 تن سکنه و چشمه های آب معدنی و نمک .