زرگران پایینلغتنامه دهخدازرگران پایین . [ زَ گ َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاغه است که در بخش دورود شهرستان بروجرد واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
پائینلغتنامه دهخداپائین . (ص نسبی ، ق ) تحت . تحتانی . زیر. زیرین . سِفل . پست . دون . فرود. فرودین . مقابل بالا و بالائین : فرستاده گر کشتن آئین بدی سرت را کنون جای پائین بدی .
پائین بازار رودبارلغتنامه دهخداپائین بازار رودبار. [ رِ رو ] (اِخ ) نام محلی میان گَزَن و لوا در کنار راه جاده ٔ قزوین و رشت در 267000گزی تهران .
چارسولغتنامه دهخداچارسو. (اِ مرکب ) جائی که چهار بازار در آنجا منشعب شوند. (برهان ). بازاری که هر چهار طرف راه داشته باشد. (آنندراج ). نام آن جای از بازار که به هر چهار طرف راسته
حسبةلغتنامه دهخداحسبة. [ ح ِ ب َ ] (ع مص ) شمردن . حساب . (تاج المصادر زوزنی ). || پنداشتن . (زوزنی ). || مرده را در کفن پیچیده در گور کردن . یا دفن کردن در سنگستان . || (اِ) مز
دولغتنامه دهخدادو. [ دُ ] (عدد، ص ، اِ) عدد معروف که ترجمه ٔ اثنین باشد و این بر لفظ جمع نیز بیاید. (آنندراج ). شمار پس از یک و پیش از سه . یک با یک . اثنان . اثنتان . اثنین .
کابللغتنامه دهخداکابل . [ ب ُ ] (اِخ ) شهر مهم و پایتخت افغانستان در 43درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 69 درجه و 13 دقیقه ٔ طول شرقی ، در 1762 گزی فوق سطح دریا واقع در نجدی حاصلخیز
افکندنلغتنامه دهخداافکندن . [ اَ ک َ دَ] (مص ) در پهلوی افگندن و اپکندن . از پیشوند اپا + کن بمعنی انداختن . بدور انداختن . ساقط کردن . دورکردن . فرش گستردن . از شماره بیرون کردن