پائیزی نسویلغتنامه دهخداپائیزی نسوی . [ زی ِ ن َ س َ ] (اِخ ) مجدالدین محمد الپائیزی النسوی . از شعرای عصر سلطان علاءالدین محمد خوارزمشاه (596 - 617 هَ . ق .) است . محمد عوفی درلباب ال
پیزیستراتلغتنامه دهخداپیزیسترات . (اِخ ) نام جبار آتن . رجوع به پیزیستراتوس و رجوع به ایران باستان ج 1 ص 274، 637، 639، 668، 670، 704، 803، 816 شود.
پیزیلغتنامه دهخداپیزی . (اِ) دبر. اِست . کون در تداول عوام . مقعد. مغاکچه ٔ سرین و سوراخ پائین هر جاندار. نشین : تو خواه راضی باش ای رفیق و خواه مباش قضاست آن کِت وارونه می کند
پائیزی نسویلغتنامه دهخداپائیزی نسوی . [ زی ِ ن َ س َ ] (اِخ ) مجدالدین محمد الپائیزی النسوی . از شعرای عصر سلطان علاءالدین محمد خوارزمشاه (596 - 617 هَ . ق .) است . محمد عوفی درلباب ال
پیزیستراتلغتنامه دهخداپیزیسترات . (اِخ ) نام جبار آتن . رجوع به پیزیستراتوس و رجوع به ایران باستان ج 1 ص 274، 637، 639، 668، 670، 704، 803، 816 شود.
پیزیلغتنامه دهخداپیزی . (اِ) دبر. اِست . کون در تداول عوام . مقعد. مغاکچه ٔ سرین و سوراخ پائین هر جاندار. نشین : تو خواه راضی باش ای رفیق و خواه مباش قضاست آن کِت وارونه می کند