ذبحانلغتنامه دهخداذبحان . [ ذُ ] (ع اِ) نامی از نامهای مردان عرب ، از جمله نام جدّ والِد عبیدبن عمرو صحابی .
ضبعانلغتنامه دهخداضبعان . [ ض َ ] (اِخ ) نام بلاد هوازن ، ذکر آن در شعر آمده است . (معجم البلدان ). ضَبعان ؛ (مثنی ) موضعی است . (منتهی الارب ).
ضبعانلغتنامه دهخداضبعان . [ ض َ ب َ ] (ع مص ) یازیدن ستور بازوها را در رفتن . (منتهی الارب ). ضبوع . ضبع. دراز کردن ستور بازوها را در رفتار. (منتخب اللغات ).