لغتنامه دهخدا
فدید. [ ف َ ] (ع مص ) بانگ کردن ، یا سخت بانگ کردن ، یا به آواز مانا به آواز مار که از پوست برآید بانگ برآوردن . (از منتهی الارب ). || بلند کردن مرد آواز خویش را، و به قولی سخت بانگ کردن ، یا آوای دویدن گوسپند برآوردن ، یا همچون آوای دویدن گوسپند با چوپان و رانندگان بانگ برآو