يَرْفَعِفرهنگ واژگان قرآنتا رفعت دهد - تا بالا ببرد(جزمش به دليل جواب واقع شدن براي شرط قبل از خود مي باشد)
طَرَائِقَفرهنگ واژگان قرآنراههاي عبور و مرور (جمع طريقه . درعبارت " وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ "اگر آسمانها را طرائق ناميده از اين باب است که آسمانها محل نازل شدن ام
يَضَعُفرهنگ واژگان قرآنزمين مي گذارد (از"وضع" به معني نهادن و متضاد رفع كه به معني بلند كردن و برداشتن است. همانگونه كه در عبارت "وَﭐلسَّمَاءَ رَفَعَهَا "در مورد آسمان كلمه ي رفع را ب
وُضِعَفرهنگ واژگان قرآنقرار داده شد ("وضع"يعني نهادن و متضاد رفع كه به معني بلند كردن و برداشتن است. همانگونه كه در عبارت "وَﭐلسَّمَاءَ رَفَعَهَا "در مورد آسمان كلمه ي رفع را به كار ب
وَضَعَفرهنگ واژگان قرآنقرار داد - نهاد ("وضع"يعني نهادن و متضاد رفع كه به معني بلند كردن و برداشتن است. همانگونه كه در عبارت "وَﭐلسَّمَاءَ رَفَعَهَا "در مورد آسمان كلمه ي رفع را به كا
وَضَعْنَافرهنگ واژگان قرآنپايين نهاديم - فرو نهاديم ("وضع"يعني نهادن و متضاد رفع كه به معني بلند كردن و برداشتن است. همانگونه كه در عبارت "وَﭐلسَّمَاءَ رَفَعَهَا "در مورد آسمان كلمه ي رف