ویژگی سراسریglobal propertyواژههای مصوب فرهنگستانخصوصیتی از یک شیء ریاضی، مانند فضا، تابع، خم یا رویه، که به ساختار کلی شیء بستگی دارد، نه صرفاً به ساختار آن در همسایگیهای نقاطی خاص
ویژگیدیکشنری فارسی به انگلیسیangle, attribute, character, characteristic, diagnostic, earmark, ence _, ethos, excellence, feature, flavor, ism _, ity _, lineament, modality, particularity,
ویژگیلغتنامه دهخداویژگی . [ ژَ / ژِ ] (حامص ) صفا. صفوت . || خصوصیت . اختصاص . || خلوص . پاکی . || بی عیبی . بی غشی . (آنندراج ).
شرتیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ویژگی زن شلخته که کارهایش سرسری و بینظموترتیب باشد؛ شرتیپرتی.۲. (قید) با بیقیدی و شلختگی.
چربفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ویژگی روغن و هر مادهای که مانند روغن باشد؛ روغنی.۲. روغندار.۳. ویژگی غذای پرروغن.۴. ویژگی چیزی که به آن روغن مالیده باشند.۵. [مجاز] خوشایند: ◻︎ من از فریب
خمینیلغتنامه دهخداخمینی . [ خ ُ م َ / م ِ ] (اِخ ) روح اﷲ. آیت اﷲ العظمی روح اﷲ الموسوی الخمینی .ولادت امام : امام خمینی رضوان اﷲ علیه روز بیستم جمادی الثانی (برابر با سالروز میل