ویلةلغتنامه دهخداویلة. [ وَ ل َ ] (ع اِ) ویل . رسوایی . گویند: یا ویلتاه ، در هنگام تلهف و تعجب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به ویل (صوت ، اِ) شود.
ویلهلغتنامه دهخداویله . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ویلهلغتنامه دهخداویله . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیونیج بخش کرندشهرستان شاه آباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ویلهلغتنامه دهخداویله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) صدا و آواز. فریاد عظیم و شور و واویلا کردن را نیز گویند. (برهان ). بانگ عظیم بود. (لغت فرس اسدی ) : در این بیم بودند و غم یکسره که گرش
ویلهلغتنامه دهخداویله . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج . 115 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ویلهلغتنامه دهخداویله . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ویلهلغتنامه دهخداویله . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیونیج بخش کرندشهرستان شاه آباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ویله زدنلغتنامه دهخداویله زدن . [ وَ / وِ ل َ / ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) فریاد کردن .نعره زدن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ویله شود.