باد درّهvalley windواژههای مصوب فرهنگستانبادی که در هوای صاف در امتداد محور درّه، رو به بالا میوزد و مؤلفۀ روزهنگام سامانههای باد کوه ـ درّه است متـ . نسیم درّه valley breeze
ویلانلغتنامه دهخداویلان . (اِ) کاری به هم ناپیوسته را گویند، یعنی اول و آخر آن کار را بکنند ومیان بگذارند، و این معنی را در عربی طفره و به هندی ناغه میگویند. (برهان ) (از آنندراج ) (انجمن آرا).
ویلانلغتنامه دهخداویلان . [ وَ / وِ ] (ص ) ول . سرگردان . سرگشته . بی جای و مستقری . بی خانه ٔ معلوم . با شدن و ماندن و کردن صرف شود.- ویلان سیلان ، ویلان و سیلان ؛ از اتباع است . سرگردان . سرگشته .- ویلان شدن
ویلانجلغتنامه دهخداویلانج .[ ] (اِ) با لام و الف و نون و جیم و حرکت غیرمعلوم ، مطلق حلوا را گویند. (برهان ) (آنندراج ). شیرینی .
ویلانلغتنامه دهخداویلان . (اِ) کاری به هم ناپیوسته را گویند، یعنی اول و آخر آن کار را بکنند ومیان بگذارند، و این معنی را در عربی طفره و به هندی ناغه میگویند. (برهان ) (از آنندراج ) (انجمن آرا).
ویلانلغتنامه دهخداویلان . [ وَ / وِ ] (ص ) ول . سرگردان . سرگشته . بی جای و مستقری . بی خانه ٔ معلوم . با شدن و ماندن و کردن صرف شود.- ویلان سیلان ، ویلان و سیلان ؛ از اتباع است . سرگردان . سرگشته .- ویلان شدن
ویلانجلغتنامه دهخداویلانج .[ ] (اِ) با لام و الف و نون و جیم و حرکت غیرمعلوم ، مطلق حلوا را گویند. (برهان ) (آنندراج ). شیرینی .
شویلالغتنامه دهخداشویلا.[ ش ُ وَ ] (ع اِ) شویل . شویلی . (فهرست مخزن الادویه ). به لغت سریانی گیاهی است که آن را بوی مادران گویندو به یونانی ارطمیسا خوانند. (برهان ) (آنندراج ). بوی مادران . بویمدران . بلنجاسف . حبق الراعی . گیاهی است دوائی . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به برنجاسف شود.
مرعاویلالغتنامه دهخدامرعاویلا. [ م َ ] (معرب ، اِ) شوک الجمال . نوعی از گیاهان علفی و گونه ای از آن مشهور به رعی الابل است .
واویلالغتنامه دهخداواویلا. [ وَ ] (ع صوت مرکب )کلمه ٔ افسوس مأخوذ از تازی که در نوحه و ماتم استعمال کنند. (ناظم الاطباء). به معنی افسوس ، چه لفظ وا کلمه ٔ ندبه است و ندبه به ضم به معنی نوحه ٔ ماتم و ویل به معنی افسوس و اندوه و در آخر الف برای مد صوت که در حالت ندبه در آخر الفاظ پیدا می کنند. (
برزویلالغتنامه دهخدابرزویلا. [ ب ُ ی َ ] (اِخ ) نام مبارزی بوده است تورانی در لشکر افراسیاب . (برهان ) (هفت قلزم ) : دمان شاه ایلا چو جنگی پلنگ دگر برزویلا سرافراز جنگ .(شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 3 ص <span class=